واژه های نا ارام

از ادمهای اطرافم می نویسم ساده و عامیانه ....

واژه های نا ارام

از ادمهای اطرافم می نویسم ساده و عامیانه ....

صدای تصادف....

 

 چند ی قبل یک تصادف عجیب روبروی فروشگاه اتفاق افتاد یک نیسان بسرعت سر پیچ خیابان پیچید و بدون اینکه توقف کند  به دو زن  برخورد کرد و انها را به پیاده رو پرت کرد....من خودم تصادف را ندیدم ولی صدای وحشتناکش را شنیدم انچنان که من و بقیه همکاران از فروشگاه بیرون دویده که ببینیم چه خبر است....من تصویر این حادثه را ندیدم ولی صدایش واقعا وحشتناک بود چون در یک ساعت پر رفت و امد بود ناگهان چندین نفر با هم جیغ کشیدند .....اینقدر این صدا وحشتناک بود که احساس کردم رنگم پریده  البته خوشبختانه ان دو زن جان سالم به در بردند و البته دست و پایشان شکست ولی صدای تکانده دهنده اش واقعا وحشتناک بود.....اورژانس خیلی دیر رسید خیلی دیر... انچنان که صدای مردم در امد  و ان مصدومان را با خودش برد ولی با خودم فکر کردم اینکه مثلا در اخبار می شنویم که بمبی در عراق یا افغانستان و یا سوریه منفجر شده و دهها نفر کشته شده اند چقدر صحنه  وحشتناک  و فاجعه باریست .....