-
تصورات
پنجشنبه 28 تیر 1397 22:06
یادم هست وقتی بچه بودم فکر می کردم پدرم اگاه ترین و دانشمندترین ادم دنیاست دلیل ان هم این بود که هر سوالی می کردم جواب می داد البته پدرهابرای پسر بچه ها اگاهترین ادم دنیا هستند چون سوالات بچه ها بچه گانه و پیش پا افتاده است و طبعا هیچ بچه ده ساله ای در مورد فلسفه کانت از پدرش نمی پرسد....بزرگتر که شدیم به مدرسه که...
-
بالا و پایین...
جمعه 1 تیر 1397 18:12
من به خاطر شغلم نسبت به قیمت ها حساسم چون کاسبم و شغلم خرید و فروش است و البته تخصص و رشته تحصیلی ام هم بازرگانی است مثلا وقتی یک اب معدنی کوچک توی پارک می خرم هزار تومان می دانم که قیمت خرید این بطری اب حداکثر پانصد تومان است به ظاهر اجحاف بزرگی محسوب می شود ولی اگر دقت کنی اغلب ان کاسب هایی که اب معدنی را پانصد می...
-
اشپز ....
شنبه 19 خرداد 1397 13:54
انتونی بوردین یکی از معروفترین اشپزهای جهان در فرانسه خودکشی کرد....او کسی بود که به جاهای مختلف جهان سفر می کرد و مزه ها و طعم های ناشناخته را در گوشه و کنار جهان را تجربه و برای جهانیان تشرح می کرد مزه و طعم یک زبان مشترک است که بشدت به فرهنگ وابسته است غذاهای چینی برای من و شما قابل خوردن نیست چون با ذائقه ما...
-
دماغ
چهارشنبه 9 خرداد 1397 21:18
توی باشگاه یه اقایی بود که گاهی با هم سلام و علیکی داشتیم گاهی هم که وزنه سنگین بود از ما کمک می خواست که کمکش کنیم ....چند روزی غایب بود و بعد دیدم با یک بینی چسب زده سروکله اش پیدا شد بعد از مدتی چسب را هم باز کرد وظاهرا بینی شان را عمل کرده بودند و از یک دماغ سربالای عروسکی رونمایی کردند!....از وقتی چسب بینی را باز...
-
فضولی!
یکشنبه 6 خرداد 1397 13:37
شما وقتی به دریا نگاه می کنید همه چیز ارام است نسیم خنکی می وزد مرغان دریایی در اسمان ابی پرواز می کنند و یک قایق تفریحی هم در حالیکه چند نفر روی عرشه اش مشغول افتاب گرفتن هستند روی اب شناورند و خلاصه اینکه اب از اب تکان نمی خورد.....ولی اگر سوار زیردریایی بشوی و به زیر اب بروی ناگهان از شدت تعجب جیغ می زنی...
-
[ بدون عنوان ]
چهارشنبه 2 خرداد 1397 21:23
امروز داشتم اخبار می دیدم....در زاپن راه اهن این کشور بخاطر اینکه در یکی سفرها فقط بیست ثانیه تاخیر داشته رسما از مردم عذرخواهی کرده یاد مسافرت پارسال یکی از اقوام افتادم ایشان که یک زن و شوهر کهنسال و بیمار هستند و هر دو بیش از هفتاد سال سن دارند یک بلیط رفت و برگشت مشهد خریده و به فرودگاه می روند ظاهرا پرواز انها...
-
رابطه سخت....
دوشنبه 6 آذر 1396 18:53
به مناسبت بیست و پنج نوامبر می خواستم پست مفصلی بنویسم که البته منصرف شدم اگر بخواهم در حد چند خط مطلبی را بگویم این مطلب مهم است که اگر رابطه ها را بر اساس جنسیت تفکیک کنیم به سه نوع رابطه می رسیم رابطه مرد با مرد رابطه مرد با زن و رابطه زن با زن البته منظور من از رابطه در این اینجا روابط انسانی مثل همکاری فعالیت های...
-
برده داری مدرن.....
دوشنبه 6 آذر 1396 12:31
پولکی سوغات اصفهان است ما اینجا بسته 500 گرمی پولکی را 3000 تومان می خریم و 3500 تومان هم می فروشیم....چند روز پیش به یکی از مغازه های اطراف .... رفتم که محل تجمع مسافران و توریست هاست و دیدم یکی از ان مغازه های سوغاتی فروشی همان پولکی را با همان مارک و همان برند و همان وزن 8000 تومان می فروشد!.....دیروز صاحب کارگاه...
-
معیار قضاوت....
دوشنبه 6 آذر 1396 10:50
چهارم اذرماه روز مبارزه با خشونت علیه زنان بود.....فقط در چند جمله بگویم که به نظرم طرز برخورد با زنان بهترین معیار قضاوت است....یعنی اگر خواستید در مورد فرهنگ ملت قوم یا مردمانی قضاوت کنید و یا اینکه در مورد عقیده ومسلکی نظر دهید بهترین راه این است که ببینید ان قوم و ان مردمان تا چه حدی برای زنان خودشان ارزش قائلند و...
-
عشق های ان طرف مرزی.....
شنبه 4 آذر 1396 21:20
داستان یکی از بازاریاب ها را در ان یکی وبلاگ نوشته ام هفته قبل بعد از دو سه هفته غیبت سرو کله اش پیدا شد کربلا گرفته بود می گفت چند سالی است بایک عراقی اشنا شده و هر سال به مناسبت اربعین به خانه اش می رود به گفته او مرد بسیار ثروتمندی است و یک شرکت حمل و نقل دارد در ضمن سه زن و پنج دختر دم بخت دارد! پارسال یطور تلویحی...
-
ترس....
شنبه 4 آذر 1396 21:01
مادر بزرگ نازنین و دوست داشتنی داشتم که تقریبا ده سال پیش فوت کرد......دایی ام تعریف می کرد که چند هفته قبل از مرگش که حالش اصلا خوب نبود مرتب به من می گفت از مردن می ترسم و شبها خواب می بینم که مرده ام و من را داخل قبر می گذارند و این خواب ها بیشتر من را ازار می دهم دایی هم گفت من هم سر به سرش می گذاشتم و می گفتم...
-
روباه و زاغ.....
چهارشنبه 1 آذر 1396 13:30
یه اقایی هست که وقتی برای خرید می اید مرتب از یکی از همکاران خانم تمجید می کند مثلا یک روز می گوید ماشاالله! چقدر روسریتان خوشگل است حالا جالب اینجاست که اصلا همکاران لباس فرم می پوشند و روسری رنگی و فشن اینجا وجود ندارد یکبار می گوید: شما دماغتون را عمل کردید!؟ خیلی زیبا و شکیل به نظر می رسه! یکبار دیگه میاد میگه شما...
-
انگشتر
سهشنبه 30 آبان 1396 20:01
وزن بنده بین 77 کیلو تا 79 در نوسان است و معمولا برای اینکه وزنم را متوجه بشوم احتیاج چندانی به ترازو ندارم! یک انگشتر دارم که وقتی 77 کیلو باشم راحت داخل انگشتم می رود و راحت هم خارج می شود 78 کیلو که باشم نسبتا راحت می رود ولی به سختی در می اید و وقتی 79 کیلو باشم بسختی وارد انگشتم می شود ولی دیگر در نمی اید و انوقت...
-
همت....
سهشنبه 30 آبان 1396 12:48
اقایی را می شناسم که توی باشگاه بدنسازی با او اشنا شدم برای توصیفش می توانم بگویم برای خودش یک غول بی شاخ و دم است! و برای مسابقات تمرین می کند و بسیار هم سنگین کار می کند مثلا وقتی که موقع ورزش" پا "هست انقدر سنگین کار می کند که وقتی ورزشش تمام شد به رفقایش زنگ می زند که بیایند او را ببرند چون دیگر نمی...
-
حسرت پاییزی...
دوشنبه 29 آبان 1396 10:38
عمه ای دارم که هر وقت به فروشگاه برای خرید می اید یک دسته گل برایم می اورد نه اینکه باغچه ای داشته باشد و گل های باغچه اش را بچیند بلکه به گل فروشی می رود و یک دسته گل خوشگل می خرد و می اورد بستگی به فصلش یکبار گل نرگس یکبار گل مریم یک بارهم گل های قرمززیبایی که نمی دانم اسمش چیست نه اینکه فکر کنید ادم ثروتمندی است و...
-
لطفا فشار ندهید!
سهشنبه 10 مرداد 1396 14:54
داستان های یک فروشگاه: پارسال یک تلاش مذبوحانه ای ! برای راه اندازی قسمتی برای میوه و سبزی در فروشگاه انجام دادیم که با شکست مواجه شد دلیل آن هم این بود که نیروی انسانی که بتواند این کار را تخصصی انجام دهد نداشتیم چون میوه و سبزی در این مملکت تهیه اش یک داستان دارد و فروشش یک داستان دیگر.... یکی از مشکلاتی که ما اینجا...
-
5 عصر. ...
شنبه 7 مرداد 1396 13:16
دیروز برای تماشای فیلم 5 عصر مهران مدیری به سینما رفتم این اولین باری بود که یک ساعت قبل از اکران یک فیلم به سینما می روم و بلیط فروش می گوید همه بلیط هافروخته شد برای همین به سینمای دیگری رفتم... فیلم عالی بود یعنی یک فیلم طنز واقعی بود و برعکس فیلم های کمدی اخیر فقط قصدش خنداندن مخاطب نبود.... برای من داستان آشنایی...
-
سس سویا!
چهارشنبه 14 تیر 1396 22:54
من قبل از اینکه وارد کار فروشگاهی شوم کار عمده فروشی می کردم و تفاوت این دو کار زیاد است در عمده فروشی تعداد اقلام کم و تیراژ بالا ولی در فروشگاه اقلام بسیار متنوع است....راستش من خودم در ابتدای کار خیلی اجناس را نمی شناختم به صندوقدار ها سپرده بودم اگر مشتریها سراغ جنسی را گرفتند روی کاغذ یادداشت کرده و به من بدهند...
-
چرخ گردون....
یکشنبه 11 تیر 1396 19:54
من از نوزده سالگی وارد کسب و کار شدم جریانش را در وبلاگ قبلی در بلاگفا مفصل گفته ام دانشجو بودم کار هم می کردم.....ان زمان با اینکه تجربه کافی نداشتم ولی هوشمندانه حفره های بازار را شناسایی کردم مثلا فهمیدم که بقال ها برای خریدن تخم مرغ با مشکل مواجهند و باید مسافت زیادی را تا بازار طی کنند برای اینکه دو کارتن تخم مرغ...
-
غلبه حاشیه بر متن!
یکشنبه 11 تیر 1396 00:44
الان فصل زردآلو است چیزی که در مورد زردآلو برایم جالب است نه خود این میوه بلکه هسته آن است! معمولا توی اپارتمان ها صدای شکستن هسته زردآلو توسط چکش یا یک جسم سخت دیگه قابل شنیدن است! توی برخی خانه ها یک سبد هست که هسته های زردآلو را جمع کرده اند و به نظر می رسد عزیزتر و مهم تر از خود زرد الو با آن برخورد می شود! شما...
-
پول....
جمعه 9 تیر 1396 21:11
همانطور که می دانید اخیرا برخی موسسات مالی به مشکل برخورده اند و از باز پرداخت سپرده های مردم خودداری می کنند و این برخی از مردم را بشدت ترسانده امروز یکی از مشتریها سراسیمه امد و کارتش را به من داد و گفت میشه موجودی حسابم را بکشی اگر هم پول نداری مهم نیست بعدا می ایم می گیریم کارتش را به من داد و من دومیلیون برایش...
-
تعصب.....
پنجشنبه 1 تیر 1396 13:32
فیلمی در مورد قتل های ناموسی در کردستان عراق دیدم که تکاندهنده بود همانطور که می دانید داعش با حمله به ایزدیها هزاران زن ایزدی را به جرم کافر بودن به کنیزی برد که گفته می شود هنوز بسیاری از انها در اسارت هستند جالب این جاست که در همین فیلم صحنه ای نشان داده شد که یک دختر 17 ساله ایزدی بخاطر ازدواج با یک مرد غیر ایزدی...
-
مدارا ....
یکشنبه 7 خرداد 1396 21:51
دیروز در بخش صندوق خانمها همکار حرفشان شد! خواستم دخالت کنم که یکی از انها برگشت و با تندی و عصبانیت گفت شما که چیزی نمی دونید دخالت نکنید من هم بدون اینکه حرف دیگه ای بزنم فقط نگاهی عمیق به ان خانم انداختم و داخل دفتر امدم......بعد امد عذر خواهی کرد و گفت عصبانی بوده من هم چیزی نگفتم بالاخره گاهی افرادعصبانی می شوند...
-
تدریس!
جمعه 5 خرداد 1396 21:07
چند روز پیش در جمعی یکی از اقوام گفت که پسرش کلاس نهم است و ریاضی اش ضعیف است و می خواهد برای بچه اش معلم خصوصی بگیرد من هم یک غلطی کردم و گفتم نمی خواهد پول معلم خصوصی بدهد جمعه عصر فروشگاه خلوت است و بیاید دفتر تا به او ریاضی یاد بدهم.....الان که دارم این پست را می نویسم موقع استراحت است دارم چایی می خورم و کلافه...
-
رابطه عجیب...
چهارشنبه 27 اردیبهشت 1396 13:42
گاهی اوقات ادم چیزهای را می بیند یا می شنود که به قصه های دور و دراز و افسانه ها می ماند ولی واقعیت دارد بعد هم اگر کسی بخواهد ان را بیان کند شاید کسی باور نکند .... یه اقایی را می شناسم که کارگاه "قند خرد کنی" دارد یعنی اینکه قند کله از کارخانه های قند می خرد و انها را با دستگاه خرد کرده بسته بندی کرده و می...
-
زعفران...
یکشنبه 24 اردیبهشت 1396 22:07
اشپزی هست که هر دفعه می اید و از ما برنج می خرد و کارش این است که برای مراسم هاو مجالس از مردم سفارش برای طبخ غذا می گیرد و برایشان می پزد... چند روز پیش حدود صد مثقال زعفران اورد و از ما خواست که این زعفران ها را از او بخریم و به جایش به او برنج بدهیم زعفران ها را چک کردم هر کدام یک مارکی بودند و حتی بعضی از انها...
-
درد....
پنجشنبه 14 اردیبهشت 1396 21:30
آیا دردی بالاتر از این می شناسید که مادری بفهمد پسرش دو کیلومتر زیر زمین جا مانده.....#معدن زغال سنگ یورت #
-
عسل فروش
چهارشنبه 13 اردیبهشت 1396 21:51
یک اقایی توی خیابان ما یک فروشگاه عسل فروشی دارد او عسل را در دبه های بزرگ به قیمت هر کیلو پانزده تا بیست هزار تومان می خرد و در قوطی های شیک بسته بندی می کند روی یکی از انها می نویسد" عسل مناسب دیابت هر کیلو 40 هزارتومان !" همان عسل را روی یک دبه دیگر می ریزد و یک لیبل دیگر روی ان می چسباند که" عسل...
-
عطر...
جمعه 8 اردیبهشت 1396 12:52
همین الان از توی دوربین فروشگاه دیدم که خانمی یک عطر ژک ساف برداشت نگاهی به ان انداخت کمی از ان را تست کرد و همانوقت از دستش افتاد روی زمین و شکست....رفت پای صندوق خریدهایش را حساب کرد و صندوقدار از او پرسید: خانم ان عطری که شکستید حساب نمی کنید؟ که او هم با تعجب گفت: کی؟ چی؟ کجا؟ .....و کلا شکستن عطر را تکذیب کرد و...
-
صداقت
جمعه 8 اردیبهشت 1396 11:58
مدتی است با یکی از همکاران به باشگاه می روم ما از او برخی اجناس خارجی بخصوص نوشیدنی های انرژی زا می خریم ....دیروز توی باشگاه در حالیکه وزنه می زدم گفت: امروز 10 شل نوشیدنی هایپ برایت فرستادم فقط اگر کسی امد و گفت گران است زیاد تعجب نکن! چون من هر شل صد هزارتومان به تو فروختم ولی امروز هر شل ده هزارتومان ارزان شده و...