واژه های نا ارام

از ادمهای اطرافم می نویسم ساده و عامیانه ....

واژه های نا ارام

از ادمهای اطرافم می نویسم ساده و عامیانه ....

مدارا ....

 

 دیروز در بخش صندوق خانمها همکار حرفشان شد! خواستم دخالت کنم که یکی از انها برگشت و با تندی و عصبانیت گفت شما که چیزی نمی دونید دخالت نکنید من هم بدون اینکه حرف دیگه ای بزنم فقط نگاهی عمیق به ان خانم انداختم و داخل دفتر امدم......بعد امد عذر خواهی کرد و گفت عصبانی بوده من هم چیزی نگفتم بالاخره گاهی افرادعصبانی می شوند و برخلاف میلشان حرفی می زنند این برای همه پیش می اید نبایدشما که مسئول هستی اجازه دهی ادمها برای عصبانیت و رفتار ناخواسته شان تاوان بپردازند البته می دانم که این هم حدی دارد ولی  گاهی به جای اینکه ادمها را بخاطر تغییرات روحیشان قضاوت کنیم بهتر است بر اساس شناخت کلی از انها در موردشان تصمیم بگیریم....

امروز همان همکار با یک دسته گل  زیبا امد و عذرخواهی کرد که البته بنده  را شرمنده کرد .....به رفتار فکر کردم اگر من در جواب عصبانیت او عصبانی شده بودم و حرف تندی زده بودم و کار به جاهای باریکی می کشید هم ممکن بود ان کارمند اخراج شود و هم اینکه یک نیروی خوب و کارامد را از دست می دادیم که باید کلی تلاش می کردیم تا یک نفر را جایگزین کنیم ولی با مدارا هم او راضی است و هم اینکه تاثیر خوبی در همکاران گذاشت....اشتباه نکنید!  اینها ربطی به خوب بودن یا بد بودن ندارد من حتی اگر ادم بدی هم باشم عقل حکم می کند که رفتارها طوری باشد که کارها با حداقل خسارت پیش برود البته اگر حس کنی  ادمی که با او سرو کار داری حالا هر کسی که باشد  به هر دلیلی یک ادم اشتباهی است بهتر است تا دیر نشده حذف شود تا از خسارت بیشتر جلوگیری شود....