واژه های نا ارام

از ادمهای اطرافم می نویسم ساده و عامیانه ....

واژه های نا ارام

از ادمهای اطرافم می نویسم ساده و عامیانه ....

خرس

 

 یه اقایی  طول هفته  هر روز صبح که می امد فروشگاه می پرسید ولنتاین چه تاریخیه!؟ وقتی هم دوستان می گفتند بیست و ششم بازم یادش میرفت و فردا دوباره می پرسید و اصلا هم حواسش نبود که با این رفتار مشکوک به نظر می رسد! سراغ قفسه شکلات ها می رفت و اخمی کرده و انها را زیر و رو می کرد یکبار هم اجازه گرفت و سراغ اسباب بازی فروشی ان طرف خیابان رفت و به خرس ها نگاه می کرد و انها را قیمت می کرد.....می خواستم به او بگویم زیاد خودت را ازار نده اگر کسی تو را بخواهد اگر خرس و شکلات هم برایش نخری برایش مشکل چندانی نیست ولی اگر کسی تو را نخواهد اگر به تعداد خرسهای یک جنگل هم برایش خرس بخری هیچ فایده ای ندارد.....

نظرات 0 + ارسال نظر
امکان ثبت نظر جدید برای این مطلب وجود ندارد.